Persian RTL support

This commit is contained in:
Reza Yousefpour 2025-04-07 13:16:11 +03:30
parent 9db66d500e
commit 6b710f3b9b
32 changed files with 318 additions and 7 deletions

View File

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 186 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 185 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 215 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 139 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 230 KiB

46
content/index.md Normal file
View File

@ -0,0 +1,46 @@
---
title: سیستوفیا
---
## 📖 اینجا کجاست؟
![[Pasted image 20250203141020.png]]
## سیستم
> در زندگي هيچ چيز به خودی خود خوب يا بد نيست، بلكه نظام فكری و عقيده‌ای كه در قالب آن قرار داريم، چيزهای خوب و بد را تعريف مى‌كند…
[[سیستم]]
## طراحی و طراحی سیستم‌ها
> “طراحی خوب سیستم، فقط مربوط به حل یک مسئله نیست، بلکه ایجاد دنیایی بهتر است.” دون نورمن
[[طراحی و طراحی سیستم‌ها]]
## تحلیل و تحلیل سیستم‌ها
> “تحلیل سیستم فرآیند شناسایی، مدل سازی و شبیه سازی رفتار یک سیستم به منظور بهینه سازی عملکرد آن است.” بنجامین اس. بلانچارد
[[تحلیل و تحلیل سیستم‌ها]]
## سیستم‌های کلان
> “سیستم کلان، سطحی است که ارزش های فرهنگی، آداب و رسوم و قوانین تاثیر خود را در آن اعمال می کنند.” مری گوون
[[سیستم‌های کلان]]
## سیستم‌های پیچیده و پیچیدگی سیستم‌ها
>“پیچیدگی یک چیز، اغلب متناسب با زیبایی آن است.” الکساندرا آدورنتو
[[سیستم‌های پیچیده و پیچیدگی سیستم‌ها]]
## تعارض و سیستم‌های متعارض
> تنش بین سیستم‌های متعارض محلی است که در آن ایده‌ها و نوآوری‌های جدید متولد می‌شوند. پیتر سنگه
[[تعارض و سیستم‌های متعارض]]
## بحران و سیستم‌های بحرانی
> “سیستم‌ها تا زمانی که با واقعیت‌ها رو به رو نشده باشند، کامل و بی‌نقص هستند!”
[[بحران و سیستم‌های بحرانی]]
## مشق نوشته
> “برای هر مشکل پیچیده، پاسخی وجود دارد که روشن، ساده و اشتباه است.” اچ ال منکن
[[مشق نوشته]]

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 373 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 473 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 482 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 470 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 293 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 390 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 453 KiB

Binary file not shown.

After

Width:  |  Height:  |  Size: 431 KiB

View File

@ -0,0 +1,5 @@
![[{8DA670E6-21DF-459F-B370-320411D20A1E}.png]]
> [!NOTE]
> > “سیستم‌ها تا زمانی که با واقعیت‌ها رو به رو نشده باشند، کامل و بی‌نقص هستند!”

View File

@ -0,0 +1,4 @@
![[{89544C7C-C1E6-4BF9-889B-2214B6AEEE78}.png]]
> [!NOTE]
> > “تحلیل سیستم فرآیند شناسایی، مدل سازی و شبیه سازی رفتار یک سیستم به منظور بهینه سازی عملکرد آن است.” بنجامین اس. بلانچارد

View File

@ -0,0 +1,5 @@
![[{E22FD5E6-04C5-4BD7-9EC9-EB1056CA4466}.png]]
> [!NOTE]
> > تنش بین سیستم‌های متعارض محلی است که در آن ایده‌ها و نوآوری‌های جدید متولد می‌شوند. پیتر سنگه

View File

@ -0,0 +1,6 @@
![[{878DC3D1-6DE9-4A6B-8DE3-276C9F97ACEC}.png]]
> [!NOTE]
> > در زندگي هيچ چيز به خودی خود خوب يا بد نيست، بلكه نظام فكری و عقيده‌ای كه در قالب آن قرار داريم، چيزهای خوب و بد را تعريف مى‌كند…

View File

@ -0,0 +1,7 @@
گفته میشه که خانم‌ها ذهن یکپارچه‌ای دارند و آقایون ذهن کلاسه‌بندی شده؛ به این صورت که اگر یک اتفاق خاص در یک بخشی از زندگی یک خانم رخ بده، این اتفاق در همه‌ی شئونات زندگی اون خانم بازتاب پیدا میکنه و در آقایون اینطوری هست که اگر یک اتفاقی بیافته در یک بخش از زندگی، حسابِ اون اتفاق از اتفاق و ارتباطاتِ دیگه‌ی اون شخص با جهان بیرون فرق داره.
مثال‌ش اینطوری هست که اگر مثلا یک اتفاقی برای بچه‌ی خانم بیافته؛ ذهن اون خانم در همه‌ی ارتباطاتی که داره، مشغول بچه‌ش هست و همه‌ش به اون قضیه فکر میکنه و خرید و رانندگی و… رو با اون فکر می‌گذرونه اما اگر آقا یک اتفاقی مثلا در محیط کار براش رخ بده، اون اتفاق در همون محیط کار می‌مونه و بعد از اینکه از محیط کار اومد بیرون میتونه با افراد جداگونه و فارغ از اون اتفاق، تعامل داشته باشه یا حتی توی خونه یک شوهر خوب و شاد باشه.
به طور کلی نمیشه گفت که کدوم یکی از این رفتارها (ذهن یکپارچه یا ذهن کلاسه‌بندی شده) برای زندگی امروز مناسب‌تر هست اما در توصیف ذهن یکپارچه‌ی خانم‌ها بگم اگر مسئولیت نگهداری از فرزند به جای مادرها دست پدرها بود، به نظرم هیچ فرزند نوزادی نمی‌تونست سنین جوانی رو تجربه کنه و کلا نسل بشر نابود می‌شد!
سیستم‌های مراقبت به نظرم باید با ساختارِ طراحی ذهن خانم‌ها، طراحی بشند و به نظرم سیستم‌های توصیه‌گر و اکشن فانکشن‌ها باید به صورت کلاسه‌بندی سامان بندی بشند؛ به طور علمی نمی‌تونم مستنداتی ارائه بدم ولی به نظرم ساحت تحلیل و ساحت طراحی و ساحت اکشن فانکشن رو باید از هم متمایز دانست.

View File

@ -0,0 +1,4 @@
![[{AE8A2BED-2ECB-42F1-AF90-AEDE27E1654C}.png]]
> [!NOTE]
> > “پیچیدگی یک چیز، اغلب متناسب با زیبایی آن است.” الکساندرا آدورنتو

View File

@ -0,0 +1,5 @@
![[{6786CB49-FB13-4763-A328-64F140E202D6}.png]]
> [!NOTE]
> > سیستم کلان، سطحی است که ارزش های فرهنگی، آداب و رسوم و قوانین تاثیر خود را در آن اعمال می کنند.” مری گوون

View File

@ -0,0 +1,4 @@
![[{56D50D61-3FFE-44AA-8603-C6C6BE4D81B7}.png]]
> [!NOTE]
> “طراحی خوب سیستم، فقط مربوط به حل یک مسئله نیست، بلکه ایجاد دنیایی بهتر است.” دون نورمن

View File

@ -0,0 +1,51 @@
MCDM یا Multiple Criteria Decision Making به مجموعه‌ای از روش‌های تصمیم‌گیری گفته می‌شود که برای انتخاب بین چندین گزینه با در نظر گرفتن چندین معیار مختلف به کار می‌روند. در این روش‌ها، ابتدا معیارهای موردنظر و وزن هر معیار مشخص می‌شوند، سپس گزینه‌ها با استفاده از این معیارها و وزن‌دهی به آن‌ها، مورد ارزیابی و رتبه‌بندی قرار می‌گیرند (برای بیشتر دانستن، گوگل کنید و یا از [ویکی‌پدیا فارسی](https://web.archive.org/web/20240215014705/https://fa.wikipedia.org/wiki/%D8%AA%D8%B5%D9%85%DB%8C%D9%85%E2%80%8C%DA%AF%DB%8C%D8%B1%DB%8C_%DA%86%D9%86%D8%AF%D9%85%D8%B9%DB%8C%D8%A7%D8%B1%D9%87) یا [ویکی‌پدیا انگلیسی](https://web.archive.org/web/20240215014705/https://en.wikipedia.org/wiki/Multiple-criteria_decision_analysis) بخوانید و یا فیلم زیر را که از [یوتیوب](https://web.archive.org/web/20240215014705/https://www.youtube.com/watch?v=7OoKJHvsUbo) برداشته شده، ببینید و یا همین‌جا به خاطر عدم دسترسی به دورزننده‌ی فیلترها، مشاهده کنید)
از مزایای استفاده از روش‌های MCDM می‌توان به محاسبه دقیق‌تر و رتبه‌گذاری گزینه‌ها، پوشش دادن به معیارهای مختلف و تصمیم‌گیری بر اساس آن‌ها اشاره کرد.
برخی نقدهای عمومی، به این روش وجود دارد که شامل موارد زیر است:
- برای اینکه نتیجه‌گیری از این روش به درستی انجام شود، باید معیارها و وزن‌دهی به آن‌ها به صورت کاملاً دقیق و کامل مشخص شوند، این مسئله ممکن است در برخی موارد زمان‌بر و پیچیده باشد.
- این روش برای تصمیم‌گیری در مواردی که تعداد معیارها و گزینه‌ها بسیار زیاد باشد، به دلیل پیچیدگی محاسباتی که دارد، کاربردی نیست.
- در برخی موارد، معیارها و وزن‌دهی به آن‌ها ممکن است بدون پیش‌زمینه‌ی قبلی و بدون استفاده از داده‌های قابل ارزیابی و قابل آزمون انجام شود، که این می‌تواند به نتایج نادرستی منجر شود.
به خاطر ذهن مهندسی‌ای که ما مهندسی خوانده‌ها داریم، خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که بدون اینکه بدانیم، شرایط و روابط و خیلی از چیزهای مرتبط با روابط انسانی را با MCDM تحلیل می‌کنیم (که عبارت درست‌تر تحلیل چندمعیاره Multiple-Criteria Decision Analysis (MCDA) است)؛ برای مثال بزرگواری آمده برای انتخاب همسر مناسب مقاله‌ای با عنوان «[رویکردی نوینی به منظور تصمیم گیری در خصوص انتخاب همسر مناسب با بهره گیری از روش های تصمیم گیری چندشاخصه](https://web.archive.org/web/20240215014705/https://civilica.com/doc/1376544/)» منتشر کرده است.
از روی تجربه، نظر شخصی من این است که از آن‌جایی که
> مَا كَذَبَ الْفُؤَادُ مَا رَأَىٰ نجم 11
>
> دل آنچه را كه ديد دروغ نشمرد
و
> پیچیدگی یک چیز اغلب متناسب با زیبایی آن است
>
> الکساندرا آدورنتو
و روابط انسانی در عین پیچیدگی، از زیباترین اتفاقاتی هست که در عالم می‌تواند بیافتد، اساسا استفاده از این معیارها و روش‌‌ها، وقتی که دل به یک چیز رضا نیست، به نتایج خوبی نمی‌رسد. از جدی‌ترین ایراداتی که در استفاده از MCDA و MCDM در روابط انسانی وجود دارد، به نظرم این موارد است:
- احتمال ایجاد اشتباهات در ارزیابی و انتخاب نیازها به خاطر شرایط مختلف آب‌وهوا و هورمون‌های بدن و…: در این روش، انتخاب نهایی معمولا تنها بر اساس ارزش‌های معین شده صورت می‌گیرد و ممکن است عواملی مانند تجربه، شخصیت و چیزهای دیگر مثل، شاد بودن، احساس راحتی داشتن و… درنظر گرفته نشود؛
آیا نمی‌توان این‌ها را هم در معیارها قرار داد؟
بله می‌شود اما امتیاز دادن به این موارد، تحت شرایط محیطی و هورمونی متفاوت است.
- در صورتی که ارزش‌ها و معیارهای استفاده شده در روش MCDM درست تعریف نشوند، ممکن است تصمیم‌گیری‌ها نتایج نامطلوبی داشته باشند: از آن‌جایی‌که استفاده از روش‌های مهندسی و ریاضی، ذهن را در عین حالی که منسجم می‌کند، کانالیزه هم می‌کند، اگر در لحظه‌ای که داشتید ارزش‌ها و معیارها را می‌نوشتید، همه‌ی جوانب را در نظر نگرفته باشید (که اساسا نمی‌تواند این اتفاق تا قبل از مرگ، بیافتد!) خروجی نهایی، ممکن است یک شتر گاو پلنگ یا شترمرغ در بیاید؛
آیا نمی‌توان با مشورت، این مشکل را حل کرد؟
بله می‌شود، اما در نهایت این مشورت و تجربه و جهان‌بینی فرد دیگری هست که به ما منتقل می‌شود و خیلی وقت‌ها پیش می‌آید که دو فرزند از یک خانواده با یک تغذیه و از یک خون و حاصل تربیت و خوراک رسانه‌ای مشترک، نظرات متضاد دارند، شاید تجربه بقیه دلیل کافی برای رد کردنِ یک فرد باشد اما دلیل کافی برای تایید یک فرد، نباشد.
خب، به نظر شخص من که زیراب MCDM را در روابط انسانی زدم، انسان خلق شده در سختی‌ها، تحت تأثیر هورمون‌ها و آب‌وهوا و بدون دانستن آینده، نیاز به تصمیم‌گیری پیدا می‌کند، باید چکار کند؟
به نظرم یک سری شاخصه‌ها باید باشد که تعیین‌کننده‌ی ادامه دادن یا ندادنِ یک رابطه‌ی انسانی هستند و براساس اهمیتِ یک موضوع، چک شود که فرد این موارد را دارد یا نه، بعد از آن و مشورت توسط افراد مختلف براساس اهمیت موضوع (برای مثال شاید برای تداوم انجام یا عدم انجام خرید از یک مغازه، نیاز نباشد که از همه‌ی اهالی کوچه، بخواهیم به ما مشورت دهند اما برای موضوعی مثل ازدواج، خانواده به عنوان یک **نهاد،** مشورت‌شان خیلی خیلی مهم است) این قلب باشد که نظر دهد یک اتفاق بیافتد یا خیر. قاعدتا اگر همه‌ی این موارد را با اعتقادات مذهبی و سپردن کارها و اتفاقات به خدا و ائمه همراه کنیم؛ خروجی نهایی، متفاوت از خیر کثیر، نخواهد بود و در آخر باید اشاره کرد که:
> الإمامُ عليٌّ عليه السلام : سَلُوا القُلوبَ عنِ المَوَدّاتِ ؛ فإنّها شَواهِدُ لا تَقْبَلُ الرُّشا .
> امام على عليه السلام : دوستي‌ها و محبتّ‌ها را از دل‌ها بپرسيد كه دل‌ها گواهانى رشوه ناپذيرند.
و
> بیـــــا و مسئله هــــا را ز راه دل حــــل کن
>
> که در تمام جهــــان این سخــن مثـل بشود
>
> اســاس علـــم ریاضـــی به باد خواهد رفت
>
> اگر که مسئله‌هـــــا عاشقانــه حـــــل بشود
>
> غلام‌رضا طریقی

View File

@ -0,0 +1,12 @@
![[Pasted image 20250203142155.png]]
مدتی است تحلیل‌ها و صحبت‌هایی در خصوص کریدور شمال به جنوب و کریدور شرق به غرب در حوزه‌ی اقتصاد و اثرات اقتصادیِ این امر، در بین تحلیل‌گران و اقتصاددانان زده می‌شود. نکته‌ای که شاید کمتر به آن پرداخته شده است، اثرات و فرصت‌های فرهنگیِ این موضوع است.
یک زمان شما درب خانه‌ی خود را باز می‌گذارید و بالاسر ورودی آن، کتیبه وصل می‌کنید که «اینجا عزاخانه‌ی حسین ع است»، افراد مختلفی به خانه‌ی شما رفت‌وآمد می‌کنند و از امکاناتِ خانه‌ی شما استفاده می‌کنند و احتمالا نیت‌ها و یا سطح ایمانِ هرکدام نیز، متفاوت است. یک زمانی هم هست که فرد به خاطر اینکه درآمدش از فروش کالاها کم شده است و قصد دارد از محل و لوکیشن خانه‌ی خود درآمد کسب کند؛ درب خانه‌ی خود را به‌روی افرادی که قصد دارند کارهای نامشروع انجام دهند، باز می‌کند و بابت استفاده کردن آن افراد از امکانات خانه‌ی او، پول دریافت می‌کند.
در حالت اول شاید حتی برخی از افرادی که به خانه‌ی شما آمدند برای صرفا عزاداری نیامده باشند اما در هر حال در پلتفرم «عزاخانه‌ی حسین ع» با افراد مختلف تعامل می‌کنند و این، فرهنگ است که بر شکل و جزئیات قالب و غالب است. در حالت دوم به خاطر اینکه هدف، کسب درآمد است، فرد شاید به این نتیجه برسد که برای دریافت درآمدِ بیشتر، امکانات و اشخاصِ خانه‌ی خود را نیز به اشتراک بگذارد تا کسب درآمد بیشتری کند.
از آنجایی که روابط بین‌الملل بر مبنای دوستی و یا دشمنی دائم با کشورها بنا نشده (ما کشور که نه، حتی طویله‌ای به اسم اسرائیل هم نمی‌شناسیم!) اگر فرهنگ و آرمان‌ها بر اقتصاد و تعاملات بین‌المللی با نگاه پدرانه، تسلط نداشته باشد، عاقبت کریدور شرق و غرب و یا ترانزیت شمال و جنوب شدن، این است که برای حفظ درآمد، باید به هر نحوی این محورها حفظ شود و دیگر این شما و آرمان‌های‌تان نیستید که تصمیم می‌گیرید که چه اتفاقی بیافتد، این اقتصاد و محور مبادلات است که می‌گوید چکار کنید؛ یک روز اینترنت با سرعت بالا و بدون محدودیت باید به خارجی‌ها بدهید تا بتوانند با تجهیزات IOT، باری که از ایران رد می‌شود را کنترل کنند، یک روز نیاز می‌شود که خدمات کلاب و بار به تاجرها بدهید تا جذابیت ماجرا برای‌شان بالا برود، یک روز هم برای اینکه امنیت این کریدور و ترانزیت حفظ شود، دست دوستی با رژیم صهیونیستی و دوستان‌ش در منطقه خواهید داد.
فتأمل…!
«وَالعاقِبَةُ لِلمُتَّقينَ»

View File

@ -0,0 +1,33 @@
![[Pasted image 20250203140736.png]]
به نظرم یکی از چیزهایی که برای شروع هر کاری نیاز هست از خودمان بپرسیم و دنبال جوابش به طور جدی، باشیم این سوال است که
> آیا قبلا یک نفر بوده که این کار را انجام داده باشد و بتوانم از تجربیات او استفاده کنم یا من اولین نفری هستم که دارم این کار را انجام می‌دهم؟
این سوال در مقالات با عنوان «مرور ادبیات»، در بیزینس با عناوین مختلفی مثل «شناخت رقبا» و در اکثر طراحی‌ها (اعم از طراحی سیستم، سیاست‌نویسی، سیاست‌گذاری، حکمرانی و…) تحت عنوان «بنچ مارک» شناخته می‌شود.
از فایده‌های این کار، این است که می‌توانیم تجربه‌هایی که در آن موضوع خاصی که مورد پرسش ما است را، پیدا کنیم و به جای شروع از پله‌ی اول، از پله‌ی دهم یک کاری را آغاز کنیم و نود و نه اشتباه گذشتگان را تجربه نکنیم و به جای آن اشتباه‌ها، صدمین اشتباه را مرتکب شویم!
داستان‌ها، فیلم دیدن، رمان خواندن و… هم به نوعی به نظرم این کمک را به آدم می‌کند که در یک بازه‌ی زمانی کم، عمرها و زندگی‌های دیگر را ببینم یا آن شرایط تصمیم‌گیری را تجربه کنیم و از موقعیت‌های مختلفی که در زندگی شخصیت‌ها پیش می‌آید، شبیه‌سازی برای خودمون انجام دهیم.
خطری بزرگی در بنچ مارک کردن وجود دارد که باید به طور جدّ، به آن توجه کرد. که اول نیاز است به بخش ۵۹، دفتر پنجم مثنوی مراجعه کنیم:
> اگر فکر کردید که من، متن بخش ۵۹، دفتر پنجم مثنوی را در اینجا قرار می‌دهم، بروید توبه کنید!
>
> [گنجور » مولانا » مثنوی معنوی » دفتر پنجم » بخش ۵۹](https://web.archive.org/web/20240215014711/https://ganjoor.net/moulavi/masnavi/daftar5/sh59) 
بعضی مواقع، وجود یک پلن و برنامه‌ی خوب یا بسیار خوب، از موقعیتی که مطلوب و مورد سوال ما هست، باعث می‌شود گذشته‌ی آن طرح و خطرات و ملاحظاتی که برای بالا آمدنِ آن سیستم، مورد نیاز است را نبینیم؛ یعنی وجود یک لذت زیاد و هیجان انگیزی که وجود دارد باعث ندیدن **کدو** در طراحی‌ها و بنچ مارک‌ها می‌شود که آسیب‌های جدی به روح و جسم طراحی و طراح وارد می‌کند.
برای الگوبرداری باید به عنصر زمان و مقدمات توجه بسیاری کرد؛ پس همیشه یادمان باشد که
اولا
> کدو را در طراحی ببینیم
ثانیا
> کاری که یک مادر در نُه ماه انجام می‌دهد را، نُه مادر در یک ماه نمی‌توانند انجام دهند
در آخر، می‌شود به این جمله توجه کرد:
> … البته برنامه خصوصیاتی دارد؛ باید منطبق بر خصوصیات جغرافیایی، تاریخی و فرهنگی کشور باشد. از برنامه کشورهای دیگر نمی‌شود تقلید کرد؛ برنامه یک چیز تقلیدی نیست. این‌که فلان کشور از این راه به توسعه رسید، پس ما هم از این راه برویم، غلط است. باید امکانات و موجودی و توانایی‌ها و زمینه‌های کشور محاسبه و راه انتخاب شود. برنامه، فقط اقتصادىِ محض نباشد. در برنامه، فرهنگ، امنیت، معنویّت و اخلاق باید حتماً دیده شود. فقط رشد اقتصادی مورد تکیه نباشد؛ در چارچوب سیاست‌های کلانی باشد که عرض شد.
> رهبر انقلاب، بیانات در دیدار کارگزاران نظام 15/05/1382

View File

@ -0,0 +1,21 @@
![[Pasted image 20250203140704.png]]
شاید دلایل مهم و امنیتی و یا بزرگترانه‌ای وجود داشته باشد که یک کاری همچنان پرونده‌اش برای سال‌ها، باز بماند اما شاید به جدّ گفت که هیچ مشخص و قابل قبول برای همه، برای این سوال که «چرا پرونده حاج احمد متوسلیان، همچنان باز مانده است» و تلاش‌های جدی برای مشخص شدن و خاتمه وضعیتی که الان هست، نیست، وجود ندارد.
به نظر من، شاید بتوان فصل و استعاره جدیدی در ادبیات دیپلماسی، با وام گرفتن از وضعیت ارتباطات دوست دختری دوست پسری، ایجاد کرد، تحت عنوان
> «دیپلماسی عشقم کجایی؟»
هر فرد و هر رابطه منحصر به فرد است؛ با این حال، برخی از دلایل احتمالی که ممکن است یک دوست پسر، گه‌گاه به دوست دختری که به اندازه یک همسر، به او نیاز ندارد، پیام بدهد «عشقم کجایی؟» می‌تواند شامل موارد زیر باشد:
- محبت و ارتباط: دوست پسر ممکن است به انواع دلایل ممکن (مانند خاطراتی که با او دارد، آپشن‌های منحصر به فردی که دوست دخترش دارد و…) دلتنگ دوست دخترش شود و بخواهد با او ارتباط برقرار کند. ارسال یک پیام مانند «عشقم کجایی» می‌تواند به او کمک کند تا آن خاطراتی که با او داشته، دوباره زنده شود؛ اما در همین حد و نه بیشتر؛ یعنی اگر در پاسخ، آن پسر پیامی دریافت کند که فلان جا هستم، احتمالا در این تایپ از ارتباط، به همین جمله که خوش بگذره، بسنده کند و نرود در فلان جا و منتظر او نماند
- حسادت یا حس مالکیت: به انواع دلایلی که وجود و دوست پسر، دوست دختر خود را به عنوان همسر خود، انتخاب نمی‌کند اما با این حال، ممکن است از روی حسادت که از دیدن یک صحنه عاطفی و یا عاشقانه در دور و اطراف خود دیده یا حس مالکیتی که به دوست دختر دارد، به او پیام دهد “عشقم کجایی؟”؛ احتمالا او صرفا می‌خواهد مکان دوست دختر خود را زیر نظر داشته باشد و مطمئن شود که کسی با او وقت نمی‌گذراند و نه دلایل دیگر مثل اینکه نگران او باشد یا بخواهد به او سر بزند.
- برنامه‌ریزی: دلیل دیگری که به ذهنم می‌رسد این است که ممکن است دوست پسر به دوست دخترش پیام ارسال کند تا برنامه‌های خود را با زمان و مکانی که دوست دخترش در آنجا است، هماهنگ کند، حالا یا مطمئن شود که او دیر می‌رسد و می‌تواند به کارهای کثیف خود ادامه دهد و یا دیر می‌رسد و می‌تواند او را برای جشنی که برای او گرفته، سوپرایز کند.
اگر صادقانه و آشکارا، ارتباط بین افراد، مشخص بود، شاید فکرهای مختلف به ذهن افراد نمی‌آمد اما در پیچیدگی دنیای روابط انسانی، اگر موقعیتی وجود دارد که یک فرد به طور مداوم پیام‌هایی از جنس «عشقم کجایی؟» می‌فرستد بدون آنکه توجه واقعی یا نگرانی اساسی برای سلامتی فرد دیگر نشان دهد، فکرهای خوبی در مورد این پیام‌ها، نمی‌توان داشت.
وضعیتی که در مورد پرونده حاج احمد متوسلیان وجود دارد و هرساله یک صفحه‌ی جدید به آن اضافه می‌شود، در ابتدا که بحث عدم پیگیری جدی وجود داشت و تا سال‌ها به طور رسمی و جدی این ابراز نگرانی به دنیا مخابره نمی‌شد زیرا ایران یک دیپلمات را فرستاده بود که قبل از دیپلمات بودن، یک فرمانده نظامی موثر در یکی از مهمترین جنگ‌های فیزیکی (به نظرم مهم‌ترین جنگِ واقعی ایران، جنگ ایمان و کفر و جنگ مستضعف با مستکبر است) و این شاید از نظر قوانین بین الملل، ایراداتی به آن وارد می‌شد، بعد از سال‌ها، افرادی خبرهای جسته و گریخته می‌دادند که ممکن است در زندان‌های فلان جا باشد، اما اطلاعات تکمیلی در این مورد پیدا نشد؛ بعد از مدت‌ها عده‌ای گفتند در همان سال در فلان محل نگهداری گروگان‌ها، حاج احمد شهید شدند و محل دفن او را هم می‌دادند اما باز، نه تفحصی به طور جدی و اعلام عمومی و رسمی، اتفاق افتاد و نه مورد دیگری رخ داد؛ سال‌های بعد هم افراد کادو و هدیه برای خانواده‌ی حاج احمد به مناسبت‌های مختلف می‌آوردند و در صفحه‌ی اول «تقدیم به خانواده شهید حاج احمد متوسلیان» می‌نوشتند و بعد از پیگری خبرگزاری‌ها و یا افراد، عذرخواهی می‌کردند. امسال هم که آمدند اعلام کردند که احمد متوسلیان شهید شده و شاید به زعم خودشان، شکافی که بین مردم و دین و حاکمیت پیش آمده، با تشیع پیکر یک فرمانده دوران دفاع مقدس، می‌تواند ترمیم شود و آن تاریخ را بهترین زمان دیدند و اعلام کردند اما چند روز بعد فهمیدند که محاسبات ذهنی‌شان شاید اشتباه بوده و می‌توان از این برگ برنده در جاها و موقعیت‌های بحرانیِ دیگر، استفاده کرد و برای nمین بار، تکذیب شد.
در کل، حواسمان به افرادی که صرفا برای رفع یکی از آن مواردی که بالاتر ذکر کردم، هدف خاص دیگری ندارند و به مسائل با دید «عشقم کجایی؟» نگاه می‌کنند و هدف‌شان لاس زدن با فرایندها (اعم از ازدواج، مشخص شدن و اتمام پروژه، خاتمه یک پرونده دیپلماسی، مشخص شدن یک پرونده اقتصادی، تصویب یا عدم تصویب شفافیت در تصمیم‌گیری و…)است، باشد!
فتأمل!

View File

@ -0,0 +1,38 @@
![[Pasted image 20250203140825.png]]
کسی که به عنوان شریک زندگی انتخاب می‌کنیم، صرفا یک موجود برای برطرف کردن نیازهای مختلفی که یک انسانِ طبیعی، دارد نیست و با احتیاط حتی شاید بشود گفت که اصلا آن نیازها و موضوعات در ساخت‌بندیِ فلسفه‌یِ وجودیِ امر ازدواج در دنیای امروز می‌تواند قرار نگیرد؛ چرا؟
چون که غذا را می‌شود در رستوران با احتمالا تِم‌های جذاب‌تری سفارش داد و خورد، خوابیدن را می‌شود در هتل هم خوابید و احتمالا امکاناتِ بیشتری هم دارد و دیگر نیازها و ارتباط‌ها را هم با کم‌کردن دوز اعتقادات مذهبی،  می‌توان به صورت رندوم با افراد و دختر/پسرهای در خیابان به صورت توافقی با انواع دسته‌بندی‌هایی که در غرب وجود داشت و دارد و متأسفانه در این چند وقت به ایران هم آمده است (از one night stand تا friend with benefit و…) داشت؛ یک خرده عاطفی‌تر آن هم، مدل دوست دختر/پسری هست و مسائل عمیق روانی و ذهنی را هم غرب برای ما نسخه‌ی تراپی و روانشناس و… گذاشته است (من با روانشناسی یا تراپی به عنوان یک علم و یک شاخه از پزشکی مشکلی ندارم و حتی توصیه هم می‌کنم و صرفا اشاره به عدم کارکردِ این علم در حل عمیق چیزهای غیر از مسائل تجربه‌نگاری و گذشته‌سنجی، دارم).
در گذشته که این حد از تنوع در برطرف کردن نیازها نبود، افراد ازدواج می‌کردند که خیلی از آن نیازها (غذا، پول و سرمایه، ازدیاد و ادامه نسل، اضافه کردن میراث دارِ اسم و فامیل و سرمایه، نیروی کار، جذابیت‌های ج*سی و…) رفع بشود اما الان دردِ ماجرا چه چیزی هست که یک سری افرادِ مستقل و نیمه مستقل تن به این خفّت(!) میدهند که یک نفر را به صورت 7 روز هفته و به مدت سال‌های طولانی تحمل کنند؟ شما حتی یک ماشین هم که خریداری می‌کنید، این ماشین خراب می‌شود، پنچر می‌شود، نیاز به تعمیر پیدا می‌کند، بنزین میخواهد و صدها چیز دیگر؛ شبیه به همین ماجرا و بدون در نظر گرفتن ذره‌ای احساسات و دقیقا اگه صرفا مثل دو موجودِ زنده به ازدواج نگاه کنیم؛ زندگی مشترک، اصلا دوران فانتزی نامزدی و آشنایی‌های قبل از ازدواج و زمان‌هایی که همه با هم می‌خندند و… نیست، **قطعا** در زندگی مشترک دختر و پسر با هم دعوا می‌کنند، **قطعا** اختلاف نظر خواهند داشت، **قطعا** ممکن هست سلیقه‌ی غذا خوردنشان بهم نیاد؛ طبع بدنشان ممکن هست متفاوت باشد و سردی و گرمی بهم نخورند و…
> یک بخش قابل توجهی از حس عاشق شدن مربوط می‌شود به ترشح هورمون اکسی‌توسین که شروع ترشح‌ش دست خود آدم نیست اما در ادامه این فرآیند شرطی‌سازی هست که باعث تشدید یا کنترل ترشح می‌شود اگر دچار شرطی شدن نوع ۶ شده باشید، احتمالا خودِ عاشق شدن، موضوعیت پیدا می‌کند و نه شخصی که به او ابراز علاقه نشان می‌دهید!
به نظرم چیزی که فلسفه‌ی وجودیِ ازدواج را در عصر ما، همچنان مهم نگه میدارد و همچنان این مسئله یک امر خیلی مهم به خصوص برای افراد مستقل و نیمه مستقل هست و این وضعیتِ عصر ما، باعث شده که به جای حواشی‌ای که در گذشته وجود داشت (نیروی کار و ازدیاد نسل و غذا پز داشتن و روابط ج*سی و…)، الان دختر و پسر به اصلِ و مفهوم اساسی ازدواج به جای آن جذابیت‌هایی که بالاتر اشاره کردم، نیاز داشته باشند، همانی هست که در قرآن در آیه 187 سوره بقره با تعبیر
> «…هُنَّ لِبَاسٌ لَکُمْ وَ أَنْتُمْ لِبَاسٌ لَهُنَّ…» بقره 187
>
> لباس یکدیگر که مایه فخر و مباهات و پوشش و ستر و شخصیت و بهم پیوستگیِ آن پوشش، به بدن و تن و… هست و یا اگر اشتباه انتخاب کنید، مایه آبرو ریزی و…
آمده و امیرالمومنین امام علی ع مون برای فاطمه س ‌مون/شون در شب وداع در خطبه 202 نهج البلاغه استفاده کردند که
> «…رَقَ عَنْهَا تَجَلُّدِی»
>
> (در توصیف مصیبت استفاده کردند و تجلد را مفسرها و مترجم‌ها به معنی صبر گفتند اما در اصل به معنیِ جلد و قالب و ظرف یک چیز هست و رق عنها تجلدی (خدا من را ببخشد) به معنی تهی شدن قالب هست)
کانسپت خانواده باعث می‌شود که شما لایه‌ی فکری‌تان از خودم به آرزوهام برسم و مشکلات و سختی‌هایی در این راه وجود دارد، به خودمان به آرزوهایمان برسیم و در این مسیر، سختی و چالش‌ها، سنگ‌های در کف رودخانه هستند که مسیر را لذت‌بخش‌تر و فان‌تر می‌کنند، تبدیل بشود و اساسا تک‌بعدی بودنِ فلسفه‌ی وجودی‌تان که دلیلی برای ادامه زندگی ممکن هست پیدا نکنید، تبدیل به این می‌شود که یک قالب و جلد و فلسفه وجودی برای اینکه روزها و شب‌ها را در کنار کسی که دوستش دارید و دوست‌تان دارد، داشته باشید. در این شرایط آن نان و پنیری که با هم می‌خورید بهترین غذای زندگی هست و وقتی شما خوابتان نمی‌آید و او خواب هست، نگاه کردن به چهره‌ی هپلی و خواب‌آلودش بهترین تصویر زندگی و هر لحظه که از او دور هستید حتی اگر کنارتان نشسته باشد، دلتنگش هستید به قول معین که می‌گوید:
> کنارم هستی و اما دلم تنگ میشه هر لحظه
به نظرم آدم‌هایی که در عصر ما، همچنان با همان نیازهای قبلی، تن به ازدواج می‌دهند بعد از حداکثر 2 سال که آن جذابیت‌های نیازها و آن هیجانات، تب و تابش می‌افتد و تازه با چیزهای واقعی و سختی‌های اساسیِ زندگی آشنا می‌شوند، کلا دلیلی برای ادامه دادنِ زندگی پیدا نمی‌کنند و اگر جدا نشوند، صرفا تحمل میکنند تا بگذرد.
پ.ن (پی‌نوشت) اول:
من خودم در پیچیده‌ترین و زیباترین تصمیم زندگی‌م که انتخاب یک نفر برای گسترش تنهایی‌هامون هست و روز و شب کردنِ روزها و شب‌هایی که شب و صبح نمی‌شند، باشه، این موارد جزء شاخصه‌های اصلی‌م بود:
- مستقل و آزاد بودن و اینکه خودش به یک فکر و عقیده و انتخاب رسیده باشه
- قابلیت درک شرایط مختلف و حساسیت‌های یک موضوع
- قابل اعتماد بودن
- نزدیک بودن نگاه‌ش از این منظر که بتونیم با هم به این دنیا و شرایط مختلف فحش‌های بد بد، بدیم
- باحیا باشه
- نهاد خونواده تو ذهنش، یک عنصر مهم باشه
بعد از این موارد بالا، بقیه چیزها رو با قلبم تصمیم گرفتم و بررسی کردم و قلبم گفت که اگه یه روزی دختردار بشیم، واقعا دوست دارم هم از نظر قیافه و هم از نظر رفتاری، مثل مامانش باشه؛ در مورد هدف‌ها و آرزوهاش و چیزهای جدیدی که می‌شنوه و یا تجربه می‌کنه و یا حرف می‌زنه حتی چشم‌هاش قلبی قلبی میشند و می‌خندند؛ هر لحظه که پیشش هستم، دوست دارم زمان دیرتر بگذره و لعنت و نفرین به همه‌ی روزها و لحظه‌هایی که پیشش نیستم، می‌فرستم و…

View File

@ -0,0 +1,6 @@
![[{5EEE7780-3161-4F56-A503-8EE133A16AE0}.png]]
> [!NOTE]
> > “برای هر مشکل پیچیده، پاسخی وجود دارد که روشن، ساده و اشتباه است!” اچ ال منکن

View File

@ -15,17 +15,17 @@ const config: QuartzConfig = {
analytics: {
provider: "plausible",
},
locale: "en-US",
baseUrl: "quartz.jzhao.xyz",
locale: "fa-IR",
baseUrl: "????",
ignorePatterns: ["private", "templates", ".obsidian"],
defaultDateType: "modified",
theme: {
fontOrigin: "googleFonts",
cdnCaching: true,
typography: {
header: "Schibsted Grotesk",
body: "Source Sans Pro",
code: "IBM Plex Mono",
header: "Vazirmatn",
body: "Vazirmatn",
code: "IBM Plex Mono",
},
colors: {
lightMode: {

View File

@ -232,7 +232,7 @@ export function renderPage(
const lang = componentData.fileData.frontmatter?.lang ?? cfg.locale?.split("-")[0] ?? "en"
const doc = (
<html lang={lang}>
<html dir="rtl" lang={lang}>
<Head {...componentData} />
<body data-slug={slug}>
<div id="quartz-root" class="page">

View File

@ -1,3 +1,67 @@
@use "./base.scss";
// put your custom CSS here!
html {
font-family: Vazirmatn, sans-serif !important;
}
.breadcrumb-element p {
margin: 0 .5rem 0 0;
padding: 0;
line-height: normal;
}
button#explorer .fold {
opacity: .8;
margin-left: 0 !important;
margin-right: 0.5rem !important;
transition: transform .3s;
}
.content-meta[show-comma="true"] > span:not(:last-child) {
margin-left: 8px !important;
margin-right: 0px !important;
}
.tags {
padding-left: 0px !important;
padding-right: 0px !important;
}
.folder-icon {
margin-right: 0px !important;
margin-left: 5px !important;
}
#explorer-content ul {
padding-right: .7rem !important;
padding-left: 0px !important;
}
#toc-content .depth-1 {
padding: 0px !important;
padding-right: 1rem !important;
}
#toc-content .depth-2 {
padding: 0px !important;
padding-right: 2rem !important;
}
#toc-content .depth-3 {
padding: 0px !important;
padding-right: 3rem !important;
}
li:has(> .folder-outer:not(.open)) > .folder-container > svg {
transform: rotate(90deg) !important;
}
div.search.mobile-only {
padding-right: 10px !important;
}
code {
direction: ltr !important;
}